عاشقانه های میامین و سایه ♥♥پسرجنوبی ودخترشمالی
چه آسوده چشمانت را بر هم میگذاری و میگذری...
به گمانم دچار فراموشی شدی ...
ضرب حرفهایت بسان سیلی محکمی بود که صورتم
را نواخت و گرمی این سیلی چنان مرا به آتش کشید.
که تا مدتی مدید برصورتم جا خوش می کند ...
خیالی نیست .. این نیز بگذرد...
نوشته شده در چهارشنبه 91/3/10ساعت
10:54 عصر توسط میامین ♥♥سایه نظرات ( ) |
آخرین مطالب
Design By : RoozGozar.com |